زبانحال سیدالشهدا با حضرت قاسم علیه السلام
گل من چرا زخمی از نیش خـاری پـــراکـنــده در دامــن لاله زاری؟ مرا داغ لبهای خشک تو بــر دل تو بهرچه ازچشم خود اشکباری؟ تنت مثل جــوشن شده حلقه حلقـه تو دیگر نیازی به جـوشن نـداری مزن اینقدر دست و پا روی دستم قـرار دل مـن چـرا بـیقـــراری؟ تو ماه به خون خفـتهام در زمینی تو باغ خــزان دیــدهام در بهـاری شهیدان نهادند بر خاک، صورت تو سر بر سردوش من میگذاری چگـونه عــمـو زنـده بـاشد ببـیـنـد تو جان برسر دست اومیسپاری؟ چگـونه عسل از دم تیغ خـوردی که خون از دهان تو گردیده جــاری خدایت دهد اجر، «میثم» که بـر ما ز دل میسرایی، به خون مینگـاری |